پایان پنج ماهگی و من و تو و خود خواهی ممنوع

پایان پنج ماهگی

چیزهایی که یاد گرفتی: بابا. البته هنوز مفهومش رو نمی دونی. گاهی مممم و ننننن هم می گی.  یه وقتایی مدام اینا رو تکرار می کنی.

با امروز سه روز می شه که تو رورک گذاشتیمت  و تو از همون روز اول هم خیلی خوب از پسش بر میومدی. البته زودتر هم می شد بذاریمت اما هم به دلیل آماده نبودن روروک و هم احتیاط های دیگه، نذاشتیمت.

غلطیدن که از دو هفته ی پیش شروع کردی ولی نه همیشه. گهگاهی. و دیگه اینکه هنوز از این قابلیتت استفاده نمی کنی. مثلا اسباب بازی کنارت باشه و با غلطیدن بتونی بهش دست پیدا کنی، این کار رو نمی کنی. دیروز برای اولین بار توی خواب غلطیدی اونم دوبار. اینا همه زنگ خطره برای من که باید از این به بعد بیشتر مراقبت باشم. دیگه اینکه هنوز کنجکاو لمس کردن همه چیز نیست. مثلا امروز با اینکه با رورکت به یکی از گلا نزدیک شده بودی مام بهش دست نزدی و فقط با دقت نگاش می کردی.

مطلب دیگه هم در مورد شناختن منه. 16 بهمن رفتیم خونه خاله رقیه. برای خرید یه نرم افزار مجبور شدم حدود یه ربعی برم بیرون و تو رو پیش خاله رقیه بذارمت. وقتی برگشتم دیدم داری گریه می کنی و اعصابت خورده. وقتی گرفتمت بغلم دیگه آروم شدی. خاله رقیه می گفت شیرش رو هم نخورده بودی و فقط گریه کرده بودی. تازه وقتی اومدی بغلم و شیر خوردی، وقتی بلندت کردم بادگلو ت رو بگیرم  سرت رو روی سینم گذاشتی و تا چند دقیقه همین طور موندی. اینا همه یعنی اینکه من باید بدونم که دارم میشم همه ی دنیای تو. دارم میشم همه ی دنیای تو و باید یادم بماند که دنیای تو با هر حرکت من می تونه پر از شادی یا غم یا تحقیر یا نارحتی بشه. پس باید خیلی مواظب رفتارهام با تو باشم و تو باید در اولیت همه ی کارهام باشی تا دنیات پر از شادی بشه. خدایا کمکم کن.

دیگه اینکه تو دعوا رو قشنگ می فهمی. هفته ی پیش، یه شب برای انجام کارهای عقب افتادم تا 5 صبح بیدار بودم. وقتی خوابیدم تو برخلاف هر روز که ساعت 8 یا نه بیدار می شدی ساعت 7 بیدار شدی. با این حال امیدوار بودم که مثل هر روز بعد از دو ساعت می خوابی. اما دریغ از یه چرت یک ربعه. بعد از سه ساعت که حسابی با خودت کلنجار رفتی و نخوابیدی، باهات دعوا کردم و آوردمت تو حال تو رورک. چند بار به صورتم نگاه کردی و خندیدی اما من اخمت کردم، دیگه بهم نگاه نکردی تا وقتی که خودم بهت خندیدم ... روز بدی بود اما تجربه های زیادی کسب کردم. فهمیدم برای تربیت یه انسان شاداب، خودخواهی مطلقا ممنوعه و البته چیزهای زیاد دیگه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.