پایان یازده ماهگی رضا و این روزهای حسین

رضا چند روزی هست که بدون کمک راه می ره اما هنوز نیازهاش رو با چاردست و پا رفتن برطرف میکنه.

میگی بای بای کن دست تکون میده.

کله سرش رو میاره جلو

ببر شو صدای غرش در میاره

غذایی که دوست نداره فوت میکنه بیرون و میخنده

رو صندلی نشستن رو خیلی دوست داره

بابا. مامان. آب. ده (بده) رو میگه

حسین: خدا منو با محبت آفرودنده

نگاه کردی کلاهو   این کلاه جالب و